داستان ضرب المثل مگر سر آورده ای

به گزارش وبلاگ حرف دل، ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولا تاریخچه و داستانی پندآموز در پس برخی از آن ها نهفته است. با ما همراه باشید با داستان ضرب المثل مگر سر آورده ای.

داستان ضرب المثل مگر سر آورده ای

به گزارش وبلاگ حرف دل به نقل از میهنبد ،ضرب المثل گونه ای از بیان است که معمولا تاریخچه و داستانی پندآموز در پس برخی از آن ها نهفته است. با ما همراه باشید با داستان ضرب المثل مگر سر آورده ای.

در زمان جنگهای روس و ایران در دوره فتحعلی شاه قاجار که شکست لشکر ایران نزدیک شد یکی از دراویش بنام حاج میرزا محمد اخباری نزد شاه رفت و متعهد شد که تا چهل روز سر سردار روسی بنام اشپختررا تحویل دهد

همزمان پیشگوئی کرد که ممکن است بر سر این کار سر خود را نیز از دست بدهد. به همین منظور در زاویه حرم شاه عبدالعظیم به چله نشست و در روز موعود خبر کشته شدن سردار روسی را به اطلاع شاه رسانیدند و چون خبری از سر نشد

شاه او را احضار و پرسید: پس سر چه شد ؟

درویش گفت: اسب آورنده در گودالی افتاده و دستش شکسته است او مقصر نمیباشد. که همینطور هم شده بود و چون سر برسید درویش با سرعت راه عتبات ( عراق) را پیش گرفت.

از آن طرف اطرافیان شاه به او گفتند که میرزا محمد اخباری همانطور که از راه دور سردار روسی را کشت شما را هم میتواند از میان بردارد و شاه را وادار نمودند تا کسی را به عتبات فرستاده و وی را تلف بکند.

این ضرب المثل مگر سر را آوردی تا اوایل دهه 20 در بین مردم معمول بوده و به کسانی میگفتند که ادعای انجام کاری شاق و عظیم میکردند.

منبع: جام جم آنلاین

به "داستان ضرب المثل مگر سر آورده ای" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "داستان ضرب المثل مگر سر آورده ای"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید